خلاصه داستان : همسر فلیکس (جک لمون) او را ترک کرده و او در فکر خودکشی است. دوستانش افسردگی او را حس می کنند و یکی از آنها ، اسکار (والتر ماتائو) ، داوطلب می شود تا او را خوب کند. این دو نفر مانند گچ و پنیر هستند - اسکار سرگرم کننده ، خوش ذوق و شیطانی است ، فلیکس فردی خجالتی است ، در خانه می ماند ، وسواسی اجباری است. حضور در کنار اسکار باعث روشن شدن فلیکس می شود ، اما او به سرعت شروع به تحریک اسکار می کند

In New York, Felix, a neurotic news writer who just broke up with his wife, is urged by his chaotic friend Oscar, a sports journalist, to move in with him, but their lifestyles are as different as night and day are, so Felix's ideas about housekeeping soon begin to irritate Oscar.

خلاصه داستان : چشم خصوصی آمریکایی هری کیلمر برای نجات دختر ربوده شده یکی از دوستانش از چنگال یاکوزا به ژاپن برمی گردد.

Harry Kilmer returns to Japan after several years in order to rescue his friend George's kidnapped daughter - and ends up on the wrong side of the Yakuza, the notorious Japanese mafia...

خلاصه داستان : یک کاریکاتوریست کنایه آمیز و نزدیک بین که از تعهد بیزار است، عاشق یک مادر مجرد سبزه چشم نواز می شود، تنها زنی که می تواند عقاید زن ستیزانه قوی او را تحمل کند، و در نهایت با او نقل مکان می کند و خواستگاری می کند.

A sarcastic near-sighted cartoonist, averse to commitment, falls for a single mother of three — the only woman who can stand his strong anti-feminist opinions.

خلاصه داستان : یک ویراستار بی رحم سعی می کند گزارشگر برتر خود را قبل از بازنشستگی یک داستان جنایی دیگر را پوشش دهد.

A journalist suffering from burn-out wants to finally say goodbye to his office – but his boss doesn’t like the idea one bit.

خلاصه داستان : پل، یک وکیل جوان محافظه کار، با کوری شاداب ازدواج می کند. رابطه بسیار پرشور آنها در یک آپارتمان پنج پروازه در نیویورک سیتی به اختلافات خنده دار تبدیل می شود...

In this film based on a Neil Simon play, newlyweds Corie, a free spirit, and Paul Bratter, an uptight lawyer, share a sixth-floor apartment in Greenwich Village. Soon after their marriage, Corie tries to find a companion for mother, Ethel, who is now alone, and sets up Ethel with neighbor Victor. Inappropriate behavior on a double date causes conflict, and the young couple considers divorce.

خلاصه داستان : زندگی مشترک بعید مشترک کیتی موروسکی و هابل گاردینر از اواخر دهه 1930 تا اواخر دهه 1950 ارائه شده است که در طی این مدت ، آنها بدون ترتیب خاصی ، غریبه ، آشنا ، دوست ، بهترین دوست ، عاشق و دشمن هستند. بعید بودن ماهیت روابط آنها به اختلافات اساسی آنها برمی گردد ، جایی که او یهودی است و به شدت به فعالیت سیاسی خود در آزادی های سیاسی و مارکسیسم علاقه دارد تا جایی که زندگی را کمی جدی می گیرد ، در حالی که او پسر طلایی WASP است ، به دلیل سوابق زندگی خود از امتیازات زندگی برخوردار بود اما بیشتر او قادر به استفاده از این امتیازات است. زندگی آنها در چهار دوره زمانی کلی ، به ترتیب زمانی هنگام حضور در یک کالج ، زمان حضور در شهر نیویورک در طول جنگ جهانی دوم ،

Two desperate people have a wonderful romance, but their political views and convictions drive them apart.