خلاصه داستان :

Leyla, a multi-follower influencer, gets caught up in a scandal involving popular football player Emre Kunda. Leyla is subjected to a massive lynching by the society and the press.

خلاصه داستان :

خلاصه داستان :

Güney, who is an archaeologist, sets out for Sahilköy when he finds out that his father Salih wants to build a hotel in a historic area. Güney meets Derya, an activist from the village who is also against the construction of the hotel. Things get complicated for Salih, who is ready for any kind of deception, learns that his son is going to Sahilköy. Güney will be caught between his ex-girlfriend Seda, those who want treasure in the village, and those who want a hotel.

خلاصه داستان : گوخان که در کوچه پس‌کوچه‌های استانبول زندگی می‌کند، سعی می‌کند زندگی‌اش را جمع کند تا با عشق زندگی‌اش ازدواج کند.

When a suburban man receives messages that seem to predict the future, he develops a following — and powerful enemies.

خلاصه داستان : خانواده Servet به دلایل خانوادگی از اسکی شهیر به استانبول نقل مکان می کنند و خود را در محیطی کاملا متفاوت می بینند. همانطور که دوقلوهای Kerem و Ece سعی می کنند با محیط در کالج خصوصی که تازه شروع کرده اند ترکیب شوند، با افراد کاملاً متفاوتی ملاقات خواهند کرد. در حالی که گام به گام با دردهای رشدی مسیر بزرگسالی را طی می کنند، به سفری طولانی به نام جوانی می روند که در آن خود را در حالی که پراکنده از اشتباهات و هیجانات عشق اول هستند، کشف می کنند. همانطور که دوقلوها با دردهای رو به رشد آزمایش می شوند. ، رویارویی پدرشان هارون و پدرش که 25 سال است ندیده است، کل خانواده را به چالش می کشد. از سوی دیگر، مادر آنها بلیز قرار است وارد دوره جدیدی شود که در آن خود را کشف خواهد کرد. وقتی آسف و آیلا بعد از 25 سال با پسر و نوه‌هایشان زیر یک سقف زندگی می‌کنند، درگیری‌هایشان باعث می‌شود بفهمند که رشد و بلوغ در طول زندگی گسترش می‌یابد.

خلاصه داستان : مراد و یاسمین بیست سال ازدواج کرده اند و آنها یک زوج نمونه هستند که توسط دوستانشان نشان داده شده اند. آنها دو دختر به نام های درین و اجه دارند. با این حال ، رازی که تصویر “خانواده شاد” آنها را در روابط خود ترسیم می کند.آنها از بدو تولد اجه از همدیگر جدا هستند ، آنها با هم نبوده اند. عشق در حال حاضر خانه آنها را ترک کرده است. بهار بدون اینکه پدرش را بشناسد توسط مادرش بزرگ شده است. وقتی فهمید شریک مراد پدرش بارلاس است و برای مقابله با او به این شرکت می آید. بارلاس رو با توهین از در بیرون میکند . او به طور اتفاقی در شرکت با مراد ملاقات می کند. مورات تحت تأثیر این دختر سرزنده قرار میگیرد. عشق مراد را صدا زد و گفت بیا. در حالی که مراد از عشق سرگردان شده ، جزر و مدی میان این دو زن به وجود می آید. مراد بین عشق اول ، اولین نور چشمی ، بین یاسمین ، مادر فرزندانش و بهار عشق دوم ، میماند.

Rüya, an award-winning athlete who allegedly cheated in the latest athletic competition and is subjected to verbal harassment at school, commits suicide.

خلاصه داستان : ماجرا از اونجا شروع میشه که دمیر و سلین هر دو یک خونه رو میخرن و مجبور میشن تا حل شدن مشکل، با هم زندگی کنن و …

Whether it's destiny or life, the best things that happen to you are often hidden behind untold problems. Demir and Selin are stubborn like goats. They claim the same house and have to live together. In addition, when Demir comes to the company where Selin works as a manager, the events will be confused.

خلاصه داستان : در طول تعطیلات تابستانی در یک شهر ساحلی، دنیز 16 ساله به دنبال محبت عشق دوران کودکی خود می گردد و در یک مثلث عشقی حرکت می کند.

For Deniz, a 16-year-old teenager, this summer is different from the others. Deniz, who goes to his family's summer house every year, falls in love with a young girl named Aslı. Trying to get closer to Aslı, Deniz realizes that a handsome young man, Burak, also likes Aslı.