خلاصه داستان : داستانی درباره زندگی یک بازیگر محبوب، آنا پژیبیلسکا....

An inspiring story about Ania Przybylska, a brave girl from Gdynia who loved life and dared to make her dreams come true. The documentary is built of interviews and never-before-seen footage from private archives portraying a woman who balanced her career and public appearance with family life.

خلاصه داستان : نگاهی طنز آمیز به تبهکاران لهستان و چند نوجوان که به طور تصادفی با آنها درگیر می شوند...

One of the best Polish comedies of the late 1990s, "Boys Don't Cry" is a satirical look at the gangsters of Poland and some teens who accidentally get involved with them.

خلاصه داستان : یورک کیلر یک راننده تاکسی بی گناه با یک قاتل مزدور اشتباه گرفته و زندانی می شود. به زودی، او توسط یک رئیس اوباش که به قاتل برای چند شغل دیگر نیاز دارد...

An innocent cab driver is mistaken for a contract killer and imprisoned. Soon, he is sprung by a mob boss who needs "Killer" for a few more jobs.

خلاصه داستان : پسری جوان به نام کوبا با خواهر خود تصمیم می گیرند با شرکت در مسابقات اتومبیلرانی غیرقانونی، پول دریافت کنند و...

Kuba's sister falls seriously ill. In order to gather the required money for treatment he starts taking part in illegal car races.

خلاصه داستان : فیلم معنی سیاسی پنهانی دارد: ناتوانی جنسی کارول و درماندگی مالی او در فرانسه، و ترقی متعاقب آن، به‌منزله‌ی یک سرمایه‌دار قدری مشکوک، کوشش‌های لهستان برای برون‌رفت از اوضاع نامساعدش، در محدوده‌ی اروپا، را آینگی می‌کند. هم‌چون در آبی، فیلم‌برداری سفید هم برداشت از رنگ به‌کاررفته در عنوان را دشوار می‌سازد: آسمان، تقریباً همیشه، سفید است و چشم‌انداز لهستان پرف‌پوشیده و سفید به‌تصویر درآمده است. هم‌چنین، غلیان سفید نشان ارگاسم تأخیری است. هم‌چون دو فیلم دیگر از سه‌گانه‌ی رنگ‌ها، سفید هم مشتمل بر صور و سمبل‌های بسیاری است که در نگاه اول بی‌ربط می‌نمایند، اما با پس‌نگاه‌ها و پیش‌نگاه‌ها و ارجاع به دو فیلم دیگر این سه‌گانه ارتباطشان روشن می‌شود. در صحنه‌ی آغازین در دادگاه، ژولیت بینوش، بازیگر نقش ژولی در آبی، اتفاقاً، وارد اتاق دادگاه می‌شود، که این صحنه در فیلم پیشین دیده شده است.

Polish immigrant Karol Karol finds himself out of a marriage, a job and a country when his French wife, Dominique, divorces him after six months due to his impotence. Forced to leave France after losing the business they jointly owned, Karol enlists fellow Polish expatriate Mikołaj to smuggle him back to their homeland.

خلاصه داستان : Franz Maurer پس از 25 سال زندان آزاد می شود و لهستان کاملاً تغییر یافته است...

After 25 years, Franz Maurer gets out of from prison and came into a new Poland, where nothing is the same as he remembered. Who and what is waiting for a man who has done nothing for the last quarter century? How will he find himself in a world where old principles, roles and loyalty have ceased to apply? We'll find out this when the fate brings Franz and "New" back together. Their meeting will change everything.

خلاصه داستان : خلاصه داستان : یک پلیس کشته می‌شود و رئیس پلیس کوتاه‌مدت چند افسر باتجربه را برای حمایت از او در مبارزه با جرائم سازمان‌یافته اعزام می‌کند . در همین حال , درگیری بین گروه‌های

A policeman gets killed and the short-staffed police chief sends for a few experienced officers to support him in his fight with organized crime. Meanwhile, a conflict between local gangster groups escalates.