خلاصه داستان : چهار دوست راج مالهوترا ، بونی ، نیلم چوداری و شیتال تصمیم گرفتند که یک شوخی عملی با پدر شیتال ، کایلاش نات بازی کنند. آنها با کایلاش تماس گرفته و به او می گویند که دخترش ربوده شده و خواستار باج دادن روپیه می شود. 200000 به نظر می رسد اوضاع طبق برنامه پیش می رود تا زمانی که پلیس به سرپرستی برادر بزرگ راج ، سورش ملهوترا ، توسط خادم نات مطلع شود. آنها موفق به فرار از پلیس می شوند تا فقط برگردند
A group of friends, who love to make bets with one another, play a prank that goes horribly wrong when one of them is murdered.