خلاصه داستان : یک خانواده رومی دور از مراکز شهری بوسنی و هرزگوین زندگی می کنند. پدر نظیف فلز خودروهای قدیمی را نجات می دهد و به یک فروشنده قراضه می فروشد. مادر سنادا خانه را مرتب نگه می دارد ، آشپز می کند ، نان می پزد و از دو دختر کوچکشان مراقبت می کند. یک روز ، درد شدیدی در شکمش احساس می کند. در بیمارستان به او گفته می شود که مشکلی در نوزاد حاملگی او وجود دارد

Senada is 31 and she lives in Poljice neighborhood in Lukavac municipality with her partner and two daughters. She is pregnant with her third child for approximately five months. Since she didn’t have health insurance, she does not go to the doctor’s. When she started bleeding, she goes to the hospital. The doctor told Senada that she needs an emergency surgery and she needs to pay 500 EUR. Without a health insurance card and without money, Senada returns home.