خلاصه داستان : هوگو سانتیگو و نویسندگانی چون خوان خوزه و جورج سمپرون بین پاریس و آکوئلیا در رفت و آمد می باشند. مرز بین یک شهر و ....

Hugo Santiago and writers Juan José Saer and Jorge Semprún move back and forth between Paris and the city of Aquilea in a shadowy fable about exile. The frontier between one city and the other begins to blur after Bandoneonist Rodolfo Mederos is visited by his sister, a member of a guerrilla organization.

خلاصه داستان : در مجموعه فیلم ، در یک کارخانه و در هتل ، گدار به بررسی ماهیت کار ، عشق و ساخت فیلم می پردازد. در حالی که همبستگی دولت لهستان را به دست می گیرد ، یک کارگردان فیلم لهستانی ، جرزی ، در فرانسه گیر کرده است که فیلمی را برای تلویزیون ساخته است. او بیش از بودجه و ناپایدار است. این فیلم با نام "Passion" به نظر می رسد استاتیک و بی خون است. هانا صاحب هتلی است که خدمه فیلم در آن اقامت دارند. او با میشل زندگی می کند ، کارخانه ای را که در آن ایزابل ، کارگر طبقه را اخراج می کند ، زندگی می کند. هانا و ایزابل به جرزی کشیده شده اند ، خدمتکار هتل ها برای اینکه فیلم های اضافی باشند ، از جرزی سؤال می کنند که داستان در فیلم او کجاست ، زنان ناسازگار هستند

While shooting a film, the director becomes interested in the unfolding struggle of a young factory worker that has been laid off by a boss who did not like her union activities.