خلاصه داستان : در یکی از دهکده های عجیب و غریب از Haryana مین زندگی می کند ، یک آرامگاه آزاد با روح است که فورا قلب شما را با شخصیت حباب خود پیروز می شود. پدرش ، باتی ، مشاغل ضد ریکاو را اداره می کند و دوست دارد با خلاف میل خود به سانی ازدواج کند. شخصیت اصلی مرد Viren ، راننده فروتن و جاه طلبی است که برای پدر مینی کار می کند. باتی ، ناامن در مورد موفقیت ویرن ، تمام ریزگردهایی را که وایرن با دقت پس اندازهای زندگی اش به فروش می رساند ، می فروشد. در تلاش برای بازپرداخت پول خود از باتی ، ویرن به تعامل مینی با خشم حمله کرد. این به مین فرصتی عالی برای فرار از ازدواج خود می دهد و بنابراین او آدم ربایی را انجام می دهد. با این حال ، آدم ربایی اشتباه می شود

In a quaint village of Haryana lives Miny, a free-spirited tomboy who instantly wins your heart with her bubbly personality. Her father, Bhatti, runs an auto-rickshaw business and is adamant to marry her off against her liking to Sunny. The male protagonist Viren, is a humble and ambitious rickshaw driver working for Miny's father. Bhatti, insecure about Viren's success, sells of all the rickshaws where Viren had carefully stashed his life savings. In an attempt to recover his money from Bhatti, Viren storms into Miny's engagement with fury. This gives Miny the perfect opportunity to escape her marriage and so she stages a kidnap. However, the kidnap goes all wrong and she and Viren land up in Viren's family mansion. Eventually, Miny's father arrives with the ransom that she had asked for and takes her back home. Back in Punjab, while she is being married off to Sunny...