خلاصه داستان : خلاصه داستان : یک پلیس سعی میکند تغییرات مثبت زیادی در شهر ایجاد کند که توسط اقدامات goon آلوده شدهاست .
A cop tries to bring a lot of positive changes in a city which is polluted by a goon’s actions.
خلاصه داستان : خلاصه داستان : یک پلیس سعی میکند تغییرات مثبت زیادی در شهر ایجاد کند که توسط اقدامات goon آلوده شدهاست .
A cop tries to bring a lot of positive changes in a city which is polluted by a goon’s actions.
خلاصه داستان : نایاندی چینا و واناروجا عاشق هم هستند، اما در یک چرخش غیرمنتظره، ازدواج او با شخص دیگری ثابت می شود. واناروجا فرار می کند و می آید تا با خانواده چینا زندگی کند، اما برادرانش عاشق او می شوند...
Chinna Vandu, the youngest of three brothers, falls in love with Vana Roja when she visits her grandmother, coinciding with the village carnival. After a few hiccups, their romance becomes mutual. Chinna Vandu has to then handle his family members, particularly his lovesick elder brothers, and also a dreaded goon who sets his eagle eyes on Roja.
خلاصه داستان : باسکاران، یک دانشجوی ترک دانشگاه، به همراه دوستش نالاتامبی یک کلاس مربیگری برای دانشجویان راه اندازی می کنند تا عشق یک استاد جوان به نام چاندریکا را جلب کنند.
Bhaskaran is a happy-go-lucky guy, who is yet to complete his B.A. degree, writing arrear examinations annually for years. His only friend is Nallathambi who owns a barber saloon, which he received as a dowry for marrying a two-month pregnant woman. He lives with his mother, Sivakami, brother Saravanan who is a successful veterinarian and sister, Nithya. When his brother marries Nandhini, he gets to meet Nandhini's younger sister Chandrika and wishes to marry her. When he approaches his family for a chance, everyone talks very frankly of his unemployed status which rankles him and he leaves his house to prove himself. With the support of Nallathambi, he establishes a tutorial for Class 10 students and despite early setbacks makes it work, while also convincing Chandrika, who eventually reciprocates his love. However despite all this, Chandrika's father is against her marriage with Bhaskaran for a reason which is revealed in the end.
3 بار برنده جایزه و 4 بار نامزد دریافت جایزه
خلاصه داستان : در عروسی مسیحیان کرالیت ، مرد جوانی از تماشاگران با عزاداری تماشا می کند که زن رویاهایش از راهرو پایین می رود. فلش بک ، کارتیک (سیمبو) ، یک فیلمساز جوان از سینماها ، در یک خانه با خانواده ای کرالیت مشترک است که بلافاصله عاشق دخترش جسی (تریشا) می شود. بعد از چند انفجار جزئی ، کارتیک جسی را به زادگاهش تعقیب می کند و کم کم رابطه برقرار می کند. وقتی خانواده اش متوجه این مشکل می شوند ، منجر به دستبند می شود و پدر جسی ازدواج خود را با پسری در جامعه حل می کند. این زوجین به ملاقات ادامه می دهند ، اما با شروع روند فیلم سازی او ، اصطکاک جدیدی در روابط آنها ایجاد می شود و یک گام جدی از جسی است
A young, aspiring filmmaker falls in love with a girl who moves into the house above his, but her sophisticated nature does more harm than good to him.
14 بار برنده جایزه و 17 بار نامزد دریافت جایزه
خلاصه داستان : یک مرد جوان بازیگوش زندگی بسیار شادی دارد، اما وقتی پدرش شاهد جنایتی فجیع است، همه چیز تغییر می کند.
A playful young man leads a very happy life, but everything changes when his father witnesses a heinous crime.
7 بار برنده جایزه و 5 بار نامزد دریافت جایزه
خلاصه داستان : کارتیک دانشکده مهندسی را تمام می کند و آرزو می کند فیلمساز شود. دوستش کریشنا او را به کارگردانی پوری جاگانات می برد و به او دعا می کند که وی را به عنوان دستیار خود برگزیند. در همین حال ، کارتیک به طور تصادفی با دختر صاحبخانه خود جسی ملاقات می کند و در نگاه اول برای او می افتد. با وجود کوچکتر از او ، کارتیک آرزوی خود را برای دوست داشتن ابراز می دارد. پدرش یوسف دخترش را قبول نمی کند که با یک هندو ازدواج کند. جسی بین کارتیک و خانواده اش پاره شده است. آیا کارتیک عاشق بانوی خود خواهد شد و آیا آرزوی خود را برای تبدیل شدن به فیلمساز برآورده می کند
An aspiring Hindu director falls in love with a Christian girl whose parents disapprove of their impending relationship.
9 بار برنده جایزه و 6 بار نامزد دریافت جایزه
خلاصه داستان : Chandu (Siddharth) و Siri Chandana alias Siri (شرتی هاسان) رفقایی هستند. آنها به عنوان دوستان غیر خودی مانند یک روح با یک بدن واحد بزرگ شدند. ناگهان ، Ritu Sharma (هانسریکا موتوانی) ، یک دوست کالج برای هر دو به شرکت خود می پیوندد. همه چیز خیلی سریع تغییر می کند. چاندو عمیقاً ریتو شارما را دوست دارد و با موفقیت او را پیشنهاد می کند. سیری هم دوست پسرش را در دل دارد. ازدواج او با یوید (ناویدپ) ، بازگشت ایالات متحده ، ثابت شده است. روزی فرا می رسد که آن مرد از آمریکا وارد حیدرآباد می شود تا دست سیری را بگیرد. شرایطی پیش می آید که ادی و ریتو معتقدند سیری و چاندو عاشق یکدیگر هستند. دوستی یا عشق ، که در آخر برنده می شود؟ این واقعیت اصلی داستان را تشکیل می دهد
Two childhood friends, who believe they share a platonic bond. When complications arise in their romantic relationships due to their friendship, how will their relationship evolve?