خلاصه داستان : جینا در پس زمینه یک شهر کوچک، چهار دوست دوران کودکی به رهبری جینا که یک خانه چادری را برای امرار معاش خود اداره می کند. آیا جینا در بازی عشق و دوستی به هدف خود خواهد رسید...

Childhood buddies Renuka and Ginna reunite after years of separation, but things are no longer the same. Will Ginna be able to navigate his way through the complex web of love, lies and lethal rivalries?

خلاصه داستان : یک فروشنده سلاح مشروع 3 پسر دارد. شیوا یکی از آنهاست که توسط برادرانش مقهور می شود. او فقط برادر ربوده شده خود را نجات می دهد تا هدف اصابت گلوله آنها قرار گیرد. سپس او رمز و راز مرگ پدرش را کشف می کند و انتقام می گیرد.

The film revolves around the feud between the three brothers over property; two brothers, from their father's first wife on one side with their avarice for all the wealth with the righteous third, from his father's second marriage, trying to stop the family from breaking down. The feud that exists as an undercurrent in the presence of their father and turns ugly and personal after he passes away. It grows bigger with the two brothers joining in to elbow out the third but he graciously steps aside, only wanting to keep cordial relations. But, the two brothers are just not able to handle the huge wealth and the responsibility that it brings. Their wealth attracts trouble and it is up to the third to come back and save his brothers, against others who strive for the wealth while the crux of the plot revolves around if wealth does disintegrate the family.

خلاصه داستان : این فیلم در سال 1988 با درگذشت پادشاه بمبئی از داراوی (بزرگترین زاغه آسیا) واراداراژه مودالیار افتتاح شد. به دنبال مرگ وی ، گروه رقیب به طغیان می افتد و ما با آنا (ساتیاراج) آشنا می شویم که وظیفه محافظت از دراروی واراداراژه را در دستان خود می گیرد و اجازه می دهد تا پسرش ویشوا (ویجی) در استرالیا بزرگ شود. در آنجا او یک گروه رقص را رهبری می کند و عاشق میرا (Amala Paul) می شود. بعداً ، ویشوا دریافت که میرا یک مأمور پلیس بمبئی است و او وانمود می کند که عاشق اوست و فقط در مورد محل پدرش می داند. پدرش بعداً توسط اسرار بمبئی کشته می شود و اینکه ویشوا چگونه از مرگ پدر انتقام می گیرد و چگونگی هدایت مردم درویوی ، بقیه داستان را تشکیل می دهد

A mafia don sends his son out of the country because he doesn't want even a shadow of his life falling on him. Destiny wills otherwise. The son makes an innocuous trip to Mumbai to visit his dad. And ends up filling his father's large shoes.

خلاصه داستان : پس از شروع سنگین ، دوستی بین یک جوان خوش شانس و یک دختر اهل شهر شکل می گیرد.

After a rocky start, a friendship develops between a happy-go-lucky youth and a girl from the city.

خلاصه داستان : وقتی یک خانواده اسرارآمیز به محله نقل مکان می کنند

Two families have a tough time dealing with a revenge-seeking spirit, which is strangely connected with one of its members